سليمان لايق (غلام مجددي) ازتفرقه جويي تاياوه سرايي { بخش دوم وپاياني }
بصيرصباح بصيرصباح

نه من دیگر بروی ناکسان هرگز نمی خندم
 گر پیمان عشق جاودانی
 با شما معروفه های پست هر جایی نمی بندم
 شما کاینسان در این پهنای محنت گستر ظلمت
 ز قلب آسمان جهل و نادانی
 به دریا و به صحرای امید و عشق بی پایان این ملت
 نگر ذلت و فقر و پریشانی و موهومات می بارید
 شما ،‌کاندر چمن زار بدون آب این دوران توفا نی
 بفرمان خدایان طلا ،‌تخم فساد و یأس می کارید ؟
 شما ، رقاصه های بی سر و بی پا
 که با ساز هوس پرداز و افسونساز بیگانه
 چنین سرمست و بی قید و سراپا زیور و نعمت
 به بام کلبه ی فقر و بروی لاشه ی صد پاره ی زحمت
سحر تا شام می رقصید
 قسم : بر آتش عصیان ایمانی
 که سوزانده است تخم یأس را در عمق قلب آرزومندم
 که من هرگز ، بروی چون شما معروفه های پست هر جایی نمی خندم
 پای می کوبید و می رقصید
 لیکن من ... به چشم خویش می بینم که می لرزید
 می بینم که می لرزید و می ترسید
 از فریاد ظلمت کوب و بیداد افکن مردم
 که در عمق سکوت این شب پر اضطراب و س
ا
کت و فانی
 خبر ها دارد از فردای شورانگیز انسانی
 و من ... هر چند مثل سایر رزمندگان راه آزادی
 کنون خاموش ،‌در بندم
 ولی هرگز بروی چون شما غارتگران فکر انسانی نیم خندم.(کارو)

 

دانشمندي ميگويد- هيچ واقعه تصادفي نيست . هرچه رخ ميدهد اجراي  يك برنامه و ناشي از قصد و عمد انساني است . هيچ چيز چنان نيست كه به نظر ميايد و تمام حوادث و واقعات باهم ارتباط پنهاني دارند . بنابرين بايد همواره اسرار را پيدا كرد و به رمزشگافي پرداخت چرا كه در عقب يك راز -  راز بزرگتر و كاملاً مخفي وجود دارد .

سليمان لايق اين انسان فرصت طلب وعشرت پسند طي سالهاي وظيفه داري اش درحزب ودولت در تلاش ايجادگروپ به اصطلاح (آزرده خاطر) و باند بخصوص خود بود که بخاطرتخريب شخصيتهاي فعال واکتيف حزب ودولت مذبوهانه تلاش مينمود . اما خوشبختانه که  اين افراد که منافع سياسي ووطني را برمنافع شخصي وگروپي ترجيح ميدادند بعدازاندک مدتي ازاو فاصله گرفته و گروپش از هم ميپاشيد ولايق تلاش ميکرد تا افراد تازه نفسي که به آرما نهاي ستم ديده گان ومحرومين باورمند نبودند شکارنموده گروپ وباند ديگري تشکيل بدهد . کساني که درزون شرق، دراکادمي علوم ، دروزارت اقوام وقبايل ودردفترسياسي کميته مرکزي حزب با لايق شناخت ومعرفت داشتند شاهد وناظراين پاراگرافها اند که وي نا جوان مردانه وکج انديشانه  عليه شريف ترين انسانهاي بادرد و با احساس وطن  درحاکميت حزب توطئه مينمود ودسيسه ميساخت.

من ازآقاي لايق مپرسم مگرزنده گي با اين همه خواري وذلتي که دامنت را دودسته چسپيده،

 مي ارزد ؟.

توکه به ياران وهمرزمان ديروز ي ا ت خيانت ونامردي ميکني -   آيا آنانيکه امروزترابه خدمت گرفته اند بتو وبه اين تفکرتسليم طلبي ات اعتماد خواهند کرد؟

آيابا يک عمرتفکروانديشه ات خط اکس کشيده اي ؟ 

آياشيوه يي زند گي کردن اين است که تواختيارکرده اي ؟

گاندي مي‌‌گويد: اگر نتوانيم آزاد زنده گي كنيم، بهتر است مرگ را با آغوش باز استقبال كنيم.

پس بیایید طوری زنده گی کنیم که هرگز نمیریم سعی کنیم نوعی زنده گی خود را اداره کنیم که مرگ هیچ گاه نتواند مارا غافل گیر کند واین تنها زمانی ممکن است که در هر شب از این حیات باقی مانده خویش حساب اعمال و رفتار روزانه خود را نما ییم ودر روز تمام تلاش خود را در پیمودن این راه بر اساس اصول انسانیت که خواسته تمام انسانها است قدم بر داریم.

يوري گاگارين اولين فضانورد دنيا-  درباره مرگ مي‌‌گويد: انسان هرچه بر سنش افزوده مي‌‌شود، حافظه‌اش كوتاه‌ تر و رشته خاطراتش درازتر مي‌‌شود ...

بلي سليمان لايق! آياماهم سخنان چرند وپرند ترابا تلويزيون بيات به حساب کهولت عمروازدست دادن حافظه به محاسبه بگيريم ويا به حساب عادت ديرينه ات يعني عشرت خواهي ، پول پرستي ، تسليم پذيري، بي ايماني وناصادق بودنت درمقابل انديشه وتفکرت ؟

فيودو تايچف شاعر روسي ميگفت: وقتي انسان نمي‌تواند كلمات مناسب را براي بيان احوالش بيابد چه شكنجه‌اي را تحمل مي‌كند.

ويا به اين شعر شاعرارجمند که متناسب به حالت است ، اکتفا نمايم که ميگويد:

غروب  زنده گي آ مد بيا د عشق  ا فسو  نگر

که خواب مرگ نزد يک است ومن افسانه ميخوانم .

حزب دموکراتيک خلق افغانستان ( حزب وطن ) طي ساليان درازي ازفعاليتهاي انساني وشرافتمندانه اش اگرمشکلي هم داشته است  متاسفانه وسوگمندانه دروجود افرادی مانند تو بوده نه درصفوف جان باخته وپرافتخارحزب . رفيق زنده ياد ببرک کارمل ميفرمايند :

(( اعضای حزب ما امتیازی جز امتیاز رزمیدن در صف مقدم مبارزان از جان گذشته، راه ترقی و سعادت خلق وطن و اعمار افغانستان نوین و دموکراتیک را ندارند. ح.د.خ.ا ایدیولوژی و نظریات خود را به هیچ کس تحمیل نمیکند و به عقاید تمام وطنپرستان و نیرو های دموکراتیک ارج میگذارد، مناسبات حزب با تمام قشر های وطنپرست خلق سراسر وطن و با سازمانهای اجتماعی کشور و با تمام متحدین خود بر اصول هموطنی احترام و رعایت متقابل و حسن همکاری سازنده اعتماد و صداقت متکی میباشد...))

چون مه که زدشت لاله برمی خیزد
 از کشته شهر نا له بر می خیزد
 فردا که به رستاخیزدرنی بدمند
 فریاد هزار ساله بر می خیزد.

سليمان لايق در مصاحبه فرمايشي وفرسايشي با تلويزيون آرياناي بيات بي شرمانه وخبيثانه ميگويد:

ببرک کارمل عامل ناکامی پروسه مصالحه ملی و شکست نجيب الله بود.

درين مورد ناگزيربايد به صفحات تاريخ مراجعه کرد وموضوع راموشگافانه به تحليل وتجزيه نشست .

من درينجا قصد تخريب هيچ شخصيتي را ندارم اما زمانيکه حوادث را دقيق دنبال نماييم به بسياري ازمسايل برميخوريم که نام وکارنامه اشخاص وافراد رابايد نوشت وگفت .

زنده نام ببرک کارمل بمجرد دردست گرفتن اقتدار وباتاسيس جبهه ملي پدروطن عملآ ازتمام مخالفين مسلح ، احزاب سياسي ، نهادهاي داخلي ،اشخاص وافراد مطرح ومستقل وسازمانهاي چپي رسما دعوت به عمل آورد تا باشرکت درجبهه ملي پدروطن ازکشتن وخونريزي جلوگيري نمايند.

کارمل طي بيانيه يي درروزتاسيس جبهه ملي پدروطن گفتند:

« امروزرسما ازتمام مخالفين مسلح ، ازشخصيتهاي مستقل سياسي ، ازسران اقوام وقبايل ، ازتمام روشنفکران وطنپرست ، اززنان مبارزووطن دوست وازهمه افغانان شجاع وغيوردعوت به عمل مي آوريم تابا تشکل به دورجبهه ملي پدروطن درآبادي وترقي افغانستان سهم بگيرند. افغانستان خانه مشترک همه ماست بياييد دست به دست هم داده واين خانه مشترک را آباد وازدست اندازي ومداخله بيگانگان جلوگيري وازتماميت ارضي ، استقلال ملي وحاکميت مردمي آن جانبازانه دفاع نمايم . »

ماهمه شاهديم که باتاسيس جبهه ملي پدروطن صدها شخصيت مستقل ملي ، نهاد هاي اجتماعي ، کارمندان ادارات دولتي ، افراد بيطرف وصلح خواه ، سران قبايل ، بزرگان اقوام ، شخصيتهاي بانفوذومطرح درجامعه ... درصفوف وهيأت رهبري اين جبهه پيوسته واعلام همکاري نمودند. اگرازحق نگزريم سالهاي 1364- 1365- 1366،  افغانستان بطرف امنيت نسبي درحرکت بود وسفردرولايات دورونزد يک بدون تدابيرامنيتي وافرازپوسته ها ميسربود.

مامورين دولت باوسايط ترانسپورت دولتي بدون ترس وهراس ازکابل به ولايات ميدان وردک ، لوگر، گرديز،ولسوالي سروبي وبگرام روزها دررفت وآمد بودند.  مقامات عاليرتبه حزبي ودولتي درولايات لغمان وننگرهاربدون قطارووسايل امنيتي به کابل رفت وبرگشت مينمود ند.

درجنگ معروف جلال آباد که بوسيله اردوواستخبارات نظامي پاکستان به فرمانبرداري نيروهاي افغاني مستقردرپاکستان پيش برده ميشد ودرجبهات جنگ وسايط زرهي ، سربازان ، افسران وجنرالان پاکستاني حضورچشمگيري داشتند وشکست جنگ جلال آ باد به پا کستانيها خيلي ها گران تمام شد ويکماه متواترمقامات دولتي ونظامي آ نکشوردرسوگ وماتم نشسته بودند ويک خانه تکاني عمومي دراردوواستخبارات نظامي پاکستان صورت گرفت.

رفقاي حزبي لغمان درپهلوي دفاع جانانه از ولايت خويش ، درين جنگ نيزکارنامه هاي بيادماندني وشهامت ورشاد تهاي قابل وصفي را بيادگارگذاشتند .

همچنان سفرهاي بين الولايتي نيزمشکلي خاصي نداشت. سفرازپلخمري به سمنگان ومزارشريف ، ازبلخ به شبرغان وازحيرتان به مزارشريف دربس وتکسي بدون تشويش ونگراني صورت ميگرفت.

قطارهاي اکمالاتي دولتي وقواي مسلح شب وروزدرشاهراه هاي حيرتان وکابل درحرکت بودند .

امادربعضي ازولايات کشورجنگ اعلام ناشده که ازجانب کشورهاي غربي ودرراس آن ايالات متحده آمريکا قرارداشت ، زنده گي مردم رابه تباهي ونابودي کشانده بود ، نيروهاي مسلح کشوربراي تامين امنيت وزنده گي صلح آميزمردم درنبرد با دشمنان مردم افغانستان ، جواب هاي قاطع ود ندان شکني به دشمنان سوگند خورده کشورميدادند .

اما بمجرد اعلام مشي مصالحه ملي اوضاع وطن وخيم تروقرارگاه هاي قواي مسلح کشوردرولايات باميان ، کنر، کاپيسا ،خوست وولسوالي هاي سوق الجيشي به دشمن واگذاروقطعات به عقب نشيني وادارگرديد. تنش تا آنجا پيش رفت که قواي مسلح نجات بخش ، جنرالان ، افسران وسربازان باشهامت وطن ناگزيرشد ند که درتنگي واغجان ،درتنگي ابريشم ، درچيکل ورباط ،درکوه صافي ، درپغمان ، درسالنگها ، درميدان شهرو... سنگربندي نمايند . ودولت نيزباازدست دادن بسياري ازمناطق درتنگناي عجيبي قرارداده شدورزمنده گان بيداروطن ازتعرض به مدافعه پرداختند.

هرزمانيکه موضوع ائتلاف وياتسليمي قدرت به مخالفين مطرح ميگرديد رهبري دولت وبخصوص مرحوم داکترنجيب الله ازدوصدهزاراعضاي حزب ، نيم ميليون قواي مسلح ، ازمتحدين سياسي وازمردم دردمند وبي دفاع کابل سخن به ميان مي آوردو ميگفت: موضوع برسربودونبودنجيب نيست اماسرنوشت رفقاي حزبي ، نيروهاي مسلح ، متحدين سياسي ومردم کابل چه ميشود؟، آيا آنان رابه بحربي اندازم؟  آيامخالفين مسلح ازکشته ها پشته نخواهند ساخت ؟.

نماينده گان سازمان ملل متحد که ازجانب شبکه هاي استخباراتي کشورهاي غربي حمايت وپشتيباني ميگرديد با مانورهاي سياسي واستخباراتي دولت ورييس جمهوررا درسه کنجي گيرآوردند. وهيأت ملل متحد بازمينه سازي ها ، رنگ ونيرنگ بازي ها، کش وگيرهاي اوپراتيفي واستخباراتي وباکش دادن پروسه انتقال قدرت ازيکطرف وازجانب ديگربا زدوبندهاي پشت پرده بين سيوان نماينده سرمنشي ملل متحد وداکترنجيب الله طورزمينه سازي شد که رييس جمهورنيمه هاي شب غرض پناهنده شدن به هند رهسپارميدان شد ، مرحوم داکترنجيب الله اين رانميدانست که نماينده گان ملل متحد دامهاي وسيعي رابراي وي پهن نموده است. درهيچ زمان وهيچ کجاي دنيا ديده نشده است که ملل متحد مستقلانه وبي طرفانه بدون هدايت ومشوره هاي قدرتهاي بزرگ وبخصوص آمريکا طرحي راتطبيق وپلان صلحي را تحقق بخشيده باشد. اين سازمان هميشه وسيله ي بوده غرض بازي دستگاههاي استخباراتي کشورهاي استعمارگروجهانخوار. داکترنجيب الله بايکنيم دهه تجربه استخباراتي واوپراتيفي بايد قبل ازتوافق موضوع رابه بررسي اطلاعاتي ميگرفت وتضميني قوي که زنده گي خود ورفقايش ضمانت ميشد تن به سازش ميداد.

سوال اساسي که نميتوان به آ ن جواب معقول وقناعت بخش داد اينست، چراطالبان بمجرد داخل شدن به شهرکابل سراغ پناه گاه رييس جمهوري را گرفت ودريک چشم بهم زدن اورا به شهادت رساند. ؟؟؟ همه ميدانست که داکترنجيب دردفترملل متحد پناه گرفته وطالبان نيزازکمکهاي سخاوتمندانه کشورهاي عربي وغربي برخوردارهستند. آيا امکان داشت که طالبان بدون مدد وحمايت قوي آمريکا وانگليس چنين برق آسا نودوپنج درصد اراضي افغانستان رابه تصرف خويش درآورند؟ ازطرف ديگر پاکستان و عربستان سعودي به مثابه حمايتگران بي چون وچراي طالبان اين جرئت وشهامت راداشتند که بدون اجازه وهدايت واشنگتن ولندن چنين يک لشکرافراطي وبنيادگرراوارد عرصه بازي سياسي ونظامي افغانستان بسازند؟

جالب است که امروزسليمان لايق درجاي استخدام شده که رهبرحزبش سالهای درازي درآنجا پناه گرفته بود وسرانجام ازهمين دفتر طالبان اورا بعدازبه شهادت رساندن جنازه اش را درچهاراهي آريانامتصل ارگ رياست جمهوري بصورت فجيع ودورازکرامت انساني درمقابل ديد مردم گذاشت.

بلي اگرتلاشها ،فداکاري ها ، زحمتکشي ها، رفيق نوازي ها، گفتگوهاي سازنده ، تشکل وهمبسته گي هاي رفقانه ... تعدادي ازرفقا نميبود درکابل ازشهادت اعضاي حزب ، رزمندگان قواي مسلح ومردم کابل جوي هاي خون جاري ميگرديد .

 ( امامردم مظلوم کابل درخون وآتش تپيدن ونه دست ستيزداشتندونه پاي گريز)

( به خواننده گان مشعل اطمينان ميدهم که اسنادومصاحبه هاي فراواني درين مورد دارم اگرموقعيت ، زمان وشرايط اجازه بدهد چيزهاي بيشتري خواهم نوشت )

متاسفانه مدتي است که درين مورد شاهد نوشته هاي هستيم که هرکس به نوبه خود بدون اينکه ازموضوع معلومات وآگاهي دقيقي داشته باشند ، اينجا وآنجا چيزهاي رامينويسند که همه دورازواقعيت وحقيقت است. درآنزمان وظيقه مهم وخطيرتعداد ازرفقا اين بود که  چگونه ميتوانند اعضاي حزب ، جنرالان، افسران ، سربازان ، اعضاي احزاب سياسي که درائتلاف با حاکميت قرارداشتند ومردم بي گناه وبي دفاع کشوررا ازچنگ آدم کشان حرفوي وجلادان بي رحم آي اس آي ، حزب اسلامي ، اتحادسياف ... نجات دادو ازانتقام ستاني وانتقام گيري جلوگيري نمايند.

باوجود همه اين تهديدها ، تشنجها ، انتقام گيري ها ، بي بندوباري ها ،آدمکشي ها ، پاتکها وپوسته ها ، سرازيرشدن افراد قاتل وآدمکش واجنتهاي استخباراتي کشورهاي منطقه ، تعداد ازرفقاي بلند همت وياران صديق ووفادارزنده ياد کارمل ، بادليري بي مانند ، باسرسپرده گي وفداکاري بيادماندني به دروازه رفقا رفته وازتک تک آنان احوالپرسي ود لجويي مينمودند. که حتا شهيد عبدالحق علومي جان شيرينش رادرين راهي برحق فداساخت.

( من روزي بايکي ازرفقايکه وظيفه داشت ازرفقاي حزبي در ولايات بلخ ، بغلان ،حيرتان ، شبرغان و...عيادت واحوال گيري نمايد درميدان هوايي بلخ برخوردم وبرايش گفتم رفيق ( ... ) توبااين کارت ممکن است جانت رابه خطربي اندازي وچنين بي باکانه دررفت وآمدهستي آيانميترسي ؟؟؟  باخنده بلند وبا همت مردانه اش گفت : مردن پس يا پيش حق است اما نجات انسانهاي باشرافت وبي گناه فرض است واگرمن بتوانم بامشوره هاي که لازم است به رفيق هايم بدهم وآنان ازحوادث وخطرات احتمالي نجات پيدا مينمايند من حاضرم درين راه جانم را قربان نمايم . باشنيدن اين بزرگ منشي چشمانم پرازاشک شد که انساني باچنين انديشه يي والاي انساني. )

بعدازپناهنده شدن داکترنجيب الله به دفترملل متحد درکابل سليمان لايق که مسووليت حزبي رادرکميته مرکزي بعهده داشت ، درملاقات بانماينده گان ملل متحد ميگويد: نجيب يک فراري است وديگردرحزب ودربين رفقا بااين کاري که انجام داده جاي ندارد وهيچ قلبي نميتواند نجيب را عفونمايد. نجيب بايد به سزايي اعمالش رسانده شود.

اما امروزسليمان لايق ازمشي مصالحه ملي وازمرحوم داکترنجيب الله حمايت نموده اشک تمساح ميريزد .

اعلام مشي مصالحه ملي عملا دستاورد قابل ملاحظه يي را ببارنياورد وتااينکه دولت رابه سقوط سوق داد. همه ميدانستند که مصالحه باکي ؟ زيرا جلوداراصلي نيروهاي ضد دولتي درپاکستان (سيا وآي اس آي ) پاکستان بود وآنان نيازي به صلح ومصالحه نداشتند وبراي آنان فرق نميکرد ، درجنگ که وکيها کشته ميشود. کشورهاي که اهداف شوم وپليد رادرقبال افغانستان دنبال ميکنند وازريختن خون افغان لذت ميبرند وچيزمهم که برايشان مطرح است ريختن خون افغان وفرزندان اين سرزمين غرورافرين است.

زنده نام کارمل بادرک اهداف خائنانه دشمنان مردم افغانستان ميگفت:

{ تا زمانیکه باند های مزدور و اجیران آدمکش صادر شده از خارج در سرزمین ما وجود دارد، تا هنگامیکه مادران و کودکان ما می گریند، یتیمان و زنان و پیر مردان ما ناچار به وحشت و دهشت مواجه اند هیچ عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان به مثابه یک وطنپرست نمیتواند احساس خوشبختی کند و یا خوشبخت باشد. بگذار هرکس بگوید که امروز در صفوف آنانی قرار دارد که در سال های دشوار از وطن از انقلاب در برابر کشتار و ویرانی دفاع مینمایند، دروظيفه مقدس آزادی انسان زحمتکش افغان، فداکارانه و قهرمانانه شرکت مینمایند و خانواده نوین اجتماعی دموکراتیک و ملی خلق افغان را بنیاد می نهند. همه بخاطر کار و پیکار انقلابی دست بدست هم دهیم !}

باز براین سرزمین سوخته دامن
فتنه گر روزگار شعله برانگیخت
 طرفه حدیثی کهن به توطئه نو کرد
تهمت ننگی به نام نیک درآمیخت
فتنه سودابه بود و شعله تهمت ...

مدعیان را به جان و جامه شب تنگ
 باد فتاده ست و دود خیمه گرفته ...
 بر سر ویرانه های مردم خاموش
تنها بر لب یکی است پرسش سوزان
شعله فزون بود یا خطای سیاووش؟.

-         چرا سليمان لايق ازبي سرنوشتي هزاران هزاراعضاي حزب ، نيروهاي قواي مسلح ، کارمندان دولتي ومردم ستم ديده افغانستان  که درميدان نبرد بي ياروياورباقي مانده بود چيزي برزبان نياورد ؟

-         چراسليمان لايق ازچوروچپاول ادارات دولتي ، موسسات توليدي ، ادارات وجزوتامهاي قواي مسلح ،سازمانهاي اجتماعي ، سفارتخانه هاي خارجي ، منازل مسکوني ، سرمايه هاي ملي ، وسايط وسايل دولتي ، دفاترحزبي ، مراکزفرهنگي ، نهادهاي علمي ... حديثي بيان نکرد؟

-         سليمان لايق ميتوانست ازکشتاربي گناهان ، ازقتل عام شهريان کابل ، ازويراني وبه آتش کشيدن پايتخت ، ازفاجعه افشار، چنداول ،کارته سه وچهار، دشت برچي ،مهتاب قلعه ... ساعتها سخن بگويد.

-         سليمان لايق بايد ازچپاول وتاراج - خانه علم وفرهنگ ، موزيم ملي ، اتحاديه نويسنده گان ، اتحاديه هنرمندان ، راديووتلويزيون ، کتابخانه ها ، پوهنتون کابل ، اکادمي علوم ، افغان فيلم ، ارگ رياست جمهوري، وزارت دفاع ، قصرتاج بيگ ، زرگري هاي لب درياي کابل وسرايي شهزاده ، فروشگاه قاري امان نوايي ، جاده نادرپشتون ، جاده ميوند ، فابريکه حجاري وبتون ، جنگلک ، سيلو، پارکهاي صنعتي ، بسهاي برقي وملي بس ، موزيم هاي سه گانه قواي مسلح ، کابل فلز، فابريکه هاي دواسازي فارمسي ، انستيتوت هاي پلتخنيک وعلوم اجتماعي ... يادآوري مينمود.

-         سليمان لايق چراازشهادت شهيد کريم شادان وشهيد عبدالحق علومي وده ها رفيق ديگرکه بدست باندگروپهاي اجيرومسلح به شهادت رسيده بودند،  حرفي به ميان نکشيد؟

-         سليمان لايق زمانيکه ازمشي مصالحه ملي وازشکست آن وسيله زنده ياد کارمل سخن ميگويد ، چراازدست آوردها وموفقيتهاي اين مش که درروزهاي نخست اعلام به شکست انجاميده بود لب نگشود وارقام وحقايقي ارايه نداد؟

-         سليمان لايق چراازپناهنده شد نش درپاکستان وپناه بردن به آغوش دشمن ديروزش حرفي نزد؟

-         سليمان لايق ازنجات معجزه آساي هزاران هزاررفقاي حزبي ومتحدين سياسي حزب وافسران قواي مسلح سخن  نگفت؟

-         لايق چراازنقش برجسته جنرالان نجات بخش قواي مسلح کشورکه براي همرزمان وهمفکرانش تاپاي وجان ايستادند ودستهاي خون آلوده دشمنان راازگريبان آنان نجات دادند ، چيزي نگفت؟

-         سليمان لايق ازفرارخائنان وکرسي نشينان سيه روي که رفقايش رابه کشتارگاه ها رها نموده وخودها فراررابرقرارترجيح داده بودند يک کلمه يي به ميان نکشيد؟

-         سليمان لايق چراازشهامت ، بلند همتي ، سرفرازي ، نيک نامي ، رفيق نوازي ، بلند اند يشي وشهادت خواهي تعدادازرفقاي کميته مرکزي که تا اخرين دقايق درآغوش رفقايشان ماندند وبراي نجات آنان زحمات شباروزي کشيدند ومردن با همسنگرانشان رانسبت به بيرون شدن ازکشوردرآن مقطع تاريخي راننگ دانستند ، حکايتها نکرد؟ وسرودها نسرود؟

-         سليمان لايق چراازشکم گرسنه وازپاي برهنه زن وفرزند شهيدان حزب ، قواي مسلح که براي آرامي وسعادت مردم افغانستان اززنده گي وسعادت خويش گذشتند ودليرانه وجانبازانه درتحليف عسکري واساسنامه وبرنامه عمل حزبش وفادارباقي ماندند ومرگ رانسبت به تسليمي به دشمن حق اوليت دادند ، مرثيه وغمنامه يي راقرائت نکرد؟

-         سليمان لايق چرا ازخدمت صادقانه ، ازکاروپيکارميهن پرستانه ، ازمردم دوستي بي الايشانه وازپاکي وصداقت کادرهاي حزبي ودولتي آنوقت حرفي نزد که با امانت داري وصداقتمندي نه رشوت خوردند ، نه چپاول نمودند ، نه مال بيت المال راحيف وميل نمودندونه درچوروچپاول وطن سهم گرفتند، موضوعي رامطرح نکرد؟ ...

اي برادر... چون تو بسی ست
در جهان هر کسی عزیز کسی ست
 هوس روزگار خوارت کرد
روز گارست و هر دمش هوسی ست
 عنکبوت زمانه تا چه تنید
 که عقابی شکسته ی مگسی ست
به حساب من و تو هم برسند
 که به دیوان ما حسابرسی ست
 هر نفسی عشق می کشد ما را
 همچنین عاشقیم تا نفسی ست
کاروان از روش نخواهد ماند
باز راه است و غلغل جرسی ست
 آستین بر جهان برافشانم
 گر به دامان دوست دسترسی ست
 تشنه ی نغمه های اوست جهان
 بلبل ما اگرچه در قفسی ست
 سایه بس کن که دردمند ونژند
چون تو در بند روزگار بسی ست.

بعدازسقوط حاکميت  سليمان لايق فراررا برقرارترجيح داده عازم کشورپاکستان شد ودرآغوش اعمال آي اس آي پناه برد . سوال اينجاست که صدها افغان وطنپرست که درحاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان ( حزب وطن ) ولواگربي طرف هم بودند اجراي وظيفه نموده بودند وسيله دستگاه جهنمي (آي اس آي) ويا احزاب بنيادگراهاي چون : لشکرطيبه ، جماعت اسلامي ، جمعيت العلماي اسلام ، حزب اسلامي حکمتيارو... به شهادت رسانده شد ، ولي سليمان لايق معاون حزب وطن صحت وسالم ازپاکستان رهسپاراروپاميشود؟

به عقيده آقاي ( بنگش ) عضوکميته مرکزي حزب کمونيست پاکستان ، حزب ما درسال هاي پس ازسقوط درنشريه پرچم سرخ ارگان نشراتي حزب کمونيست پاکستان مقاله يي را به نشررساند که درآن نوشته شده بود:

حاکميت مردمي واقتدارمردم سالارانه حزب وطن (حزب دموکراتيک خلق افغانستان ) بوسيله جواسيس ودست پروردگان(  آي اس آي وسيا )  سقوط وپاکستان بااين کارش تخم دشمني وکينه خواهي افغانان رادرهمسايگي اش کاشت که به يقين ضرري درازمدت ان متوجه مردم مظلوم پاکستان خواهدبود.

درسقوط دولت مردمي افغانستان نقش تعيين کننده را استخبارات نظامي پاکستان ( آي اس آي ) ، جميعت العلماي اسلام مولانا فضل الرحمن وجماعت اسلا مي قاضي حسين احمد بعهده داشتند.

حزب کمونيست پاکستان اين جنايت راشديدا تقبيح  مينمايد.

اين نشريه درقسمت بعدي مقاله اش نوشته بود: باسقوط حزب وطن وحاکميت سياسي درافغانستان سليمان لايق معاون داکترنجيب الله ( معاون حزب وطن )  درپاکستان ودرآغوش کسا ني پناه برده است که درسقوط حزبش سهم داشته وازکانال هاي مخفي ( آي اس آي ) هدايت ورهبري ميگردد.

درپاکستان کمترنهاد وتشکلي راميتوان پيداکرد که مزدبگيروتحت اداره وفرمان استخبارات نظامي پاکستان نباشد وازآنطريق هدايت ورهبري نشود. احزاب که درصوبه سرحد فعاليت رسمي وعلني مينمايند ، مانند عوامي نشنل پارتي ، جماعت اسلامي وجمعيت العلماي اسلام که دربين پشتونهاي پشاور فعاليت دارد ازطريق ادارات استخباراتي تمويل وکمک ميشود.

عوامي نشنل پارتي که ميليونها دالري مردم افغانستان رادرحاکميتهاي مختلف به مصرف رساند وبه اساس مشوره هاي استخباراتي اين کاررانموده اند ونبايد مردم افغانستان فريب اين دلالان سياسي رابخورند.

سليمان لايق وهمفکران سيه دل وکهنه کارش بايد بدانند که اين کشتي ظفرمند باگذشت ازامواج پرتلاطم حادثه ها به سرمنزل مقصود هدايت ورهبري خواهد شد.

سليمان لايق واشخا ص همچواوبخواهنديا نخواهند اين شب سياه وننگين سحرشدنيست .

سليمان لايق ونيرنگ بازان بي همت به اين بايد معتقد گردند که ديريازود زحمتکشان وستمديده گان برسرنوشت خويش حاکم خواهند شد .

سليمان لايق وهم انديشان کژ انديش ا ش بايد بدانند که  رهروانهاي خسته واما قامت استواراين راه هاي پرخم وپيچ واين جاده هاي ناهموارراطي خواهند کرد ودرقله بلند پيروزي پرچم شهامت ، استقامت،  آزادي وسرفرازي ملتي درد ديده وطن رابرخواهند افراشت .

به پا برخاستم :
 پر درد و خشم آلود
 ز پا بگسیخته زنجیر
دست آزاد
 نگاهم شعله خیز ِ کوره ی آتشفشان ِ خشم
و من لبریز ِ خشم ِ وحشی ِ فریاد
 به پا برخاستم :
 دستی نهاده بر دل خون بار
 و دستی با درفش ِ خلق ِ رزم آهنگ
 زبانم تشنه سوز ِ واژه ی دلخواه
 سرودم شعله ور در چشم ِ آتش رنگ
 سرود ِ آتش و خون :
شعله تاب ِ کوره ی بیداد
سرودی دادخواه ِ کینه های گم شده از یاد
 سرود ِ تشنه ی لبریز
 سرود ِ خشم رستاخیز
 سرودی رنج زاد و زندگی پرورد...

... چه شادی ها
 که در خود می تپد پر شور
به شوق ِ این دلاور سینه های ریش
 چه بس خورشید
 که در دل می پزد رژیای بام ِ زرنگار ِ صبح
درین جغد آشیان ِ شوم ِ مرگ اندیش
 چه بس اختر
 که می ریزد نگاه ِ انتظارش را
 برین راه ِ غبار آلود
 به بوی خنده ی خورشید ِ روشنگر
 و من از دور
 هم اکنون شوق ِ لبخند ِ ظفرمند ِ شما را می توانم دید
 که پرپر می زند در آرزوی بوسه ی لبهایتان بی تاب
 و پنهان ، چهره می آراید از خلوت سرای پرده ی امید
 وی مخوانم ازین لبخند ِ بی آرام
 که می آرد به من پیغام
 سرودی هم برای فتح باید ساخت !
(سايه)

 

يادآوري : اشعارکه درمتن نوشته ها گنجانيده شده ازدوست عزيزم سياوش کسرايي شاعربلند مرتبه وانقلابي حزب توده ايران که مدتي رادرکابل زنده گي داشتند ومجموعه اشعارش رابزرگوارانه به من هديه کرده بودند وبه مثابه ناياب ترين تحفه يي باارزش زندگي ام حفظ نموده ام .

کسرايي هميشه رفقانه وبزرگوارانه ميگفت: اگر نثرنويسي با اشعارکه بامتن نوشته تطابق داشته باشد مزين گردد بهتراست ، زيرااين شيوه يي  است نوکه ميتواند درماندگاري نثرموثرواقع شود. ويکي دواشعارازشاعران بزرگ زبان پارسي سايه وکارواست.

درريشه يابي دسيسه سازي ودروغ پردازي که درمتن نوشته تذکررفته است بابيرون نويسي از فرهنگ وادبيات پارسي ، فرهنگ حميد ودايرة المعارف بزرگ زرين وسطرهاي که به آن افزوده ام بکارگرفته شده است .


November 23rd, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات